مردی می گرید :
در خلآ لحظه ها
زنی می شکفد :
بر شاخساران گناه
مری می گرید :
با زانوانش ٬ در خرابه های تنش ٬ بر سیاهی باورش ٬ بر تابوت غرورش ٬ بر غفلت تلخ خاطراتش ٬ بر قهقرای تاریک نگاهش . می گرید و می شکفد .
در ابدیتی دور ٬ بی آنکه تکرار شود ٬ در خلوتی عریان .
ممنون سرزدين شعر زيبايی بود اميدوارم هميشه موفق باشيد دوست عزيز
در كنارت خواهم ماند روي پلي ايستاده ام و در تاريكي انتظار مي كشم فكر مي كردم تا به حال به اين جا رسيده ای اما در اينجا چيزي جز بارش باران نمي بينم حتي جاي پايي هم بر روي زمين نيست و صدايي نيز به گوش نمي رسد در جستحوي پناهگاهي يا چهره اي هستم تا مرا ياري دهد آيا آشنايي هم وجود دارد ؟ سلام دوست خوبم......وبلاگ بين عشق منو تو فاصله ای نيست....برای آخرين بار با متن پدرام...به روز شد ...............خداحافظ ايران.......
..... مردی می گريد و دانه های اشکش زنی را پاک می کنند .....از گناهان. پيروز باشی.
سلام با يه مطلب جديد بروزم
سلام دوست عزيز من به روزم. وقتی که قلب درخت در تهاجم قفس های سرخ باغ از پرنده تهی می شود باید...
[گل
سلام وبلاگ زيبايی دارين هميشه شاد باشی بای
آغاز کسي باش که پايان تو باشد
مرسی لذت بردم. منتظر مطالب بیشتر از شما هستم.